در حالی که افکار عمومی در داخل و خارج از کشور برای حصول به توافق هسته ای روز شماری می کنند و قرار است دور تازه مذاکرات از فردا – یکشنبه 24 اسفند 1393- در لوزان سوییس آغاز شود، حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان، توافق هسته ای را «ناممکن و محال» دانست.
فرزاد حسنی کوتاه نمیآید! مجری ماجراجوی رادیو و تلویزیون که بعد از اختتامیه جشنواره فجر با انتقاد به مهران مدیری خبرساز شده بود، در روزهای گذشته هم به خاطر کلکل با فردوسیپور روی جلد روزنامهها رفت و هم مصاحبهاش با زهرا عاملی ترانهسرا موج درست کرد.
حسنی البته بعدتر این جمله را که «فردوسیپور شانس آورد من ورزشی نیستم.» شدیدا تکذیب کرد، اما حرفهای خانم عاملی و اعتراف به این که همسر دوم شوهر خودش است و ترانه «عشق دوم» را هم با همین انگیزه سروده و به احسان خواجهامیری داده، همچنان در فضای مجازی بازتاب دارد. فرزاد حسنی در حالی خانم عاملی را روی خط برنامه رادیوییاش «موسیقی من» آورد که مدتی پیش تقدیم کردن یک ترانه از طرف خانم شاعر به آقای مجری دردسرساز شده بود؛ دردسری که حسنی سعی کرد با یک متن سنگین و محترمانه و یک شعر کوتاه به آن پاسخ دهد...
در این متن به دنبال بیان معایب و آسیبهای وانمود کردن نیستیم و از طرفی هیچ گونه اصرار و تمایلی هم برای انجام این فعل نداریم، بلکه تنها برشی مثبت از یک نوع خاص شخصیت در محیط کاری را مطرح میکنیم. اغلب ما شخصیت کاری و فردی متفاوتی داریم به بیان دیگر یک مدیر همیشه عصبانی و بد اخلاق در محیط خانواده و دوستان خود میتواند بسیار منعطف و مهربان باشد. برعکس این قضیه هم صادق است و همکار صبور و دلسوز شما که همیشه با آرامش مشکلات را حل و فصل میکند، لزوما در محیط غیرکاری اینگونه نخواهد بود. گاهی شرایط کاری و نوع مسئولیت ما موجب میشود که در شکل و شمایل دیگری حضور پیدا کنیم. در این مقاله مزایای شگفتآور «خنگبازی» در محیط کار را مرور میکنیم. شاید در نگاه اول شوخی به نظر برسد اما شاید خلاصهای از تجربه شخصی من و استفاده از این تکنیک خالی از لطف نباشد.
مدتی پیش درگیر مناقصه و عقد قرارداد با یک شرکت بزرگ دولتی بودیم. بندهای قراردادی و حقوقی مدام در جلسههای مختلف تغییر میکرد و متاسفانه مورد تایید قرار نمیگرفت و کار بسیار کلافهکننده شده بود. روزی برای کسب تکلیف، پرونده و خلاصه مذاکرات را برای مدیریت ارشد سازمان بردم. بعد از بررسی لبخندی زد و گفت تنها راه حل این است که وانمود کنی خواستههایشان را متوجه نمیشوی و حرفشان رانمیفهمی! بدون در نظر گرفتن مخالفتشان مواردی که برای ما حائز اهمیت هستند را در قراردادشان بگنجان و جهت ادامه کار (مهر و امضا) پرینت بگیر و برایشان ارسال کن. بعد از چندماه کش مکش این ترفند پاسخ داد.
اکنون وقت آن است که فرض کنیم شما خود را در محیط کار به بلاهت زدهاید، چه مزایای شگفتآوری در انتظار شماست؟
آی اسپورت- سایت خبرلایو تصویری از عادل فردوسی پور را در اهواز منتشر کرد . فردوسی پور عصر پنجشنبه به اهواز رفته بود تا در حاشیه جشنواره فیلم های علمی در این شهر ، کتاب فوتبال علیه دشمن نوشته سایمون کوپر را رونمایی کند. این کتاب را سایمون کوپر درباره دست های پشت پرده در فوتبال نوشته و عادل فردوسی پور دو سال قبل آن را ترجمه کرده است.
این کتاب برای چهارمین بار تجدید چاپ شده و این بار او برای چاپ چهارم کتابش به اهواز رفت تا درباره اش سخن بگوید. عادل فردوسی پور در مراسم رونمایی کتابش در کنار فاطمه معتمدآریا بانوی سرشناس سینمای ایران نشسته بود.
گرفتم بعد عمری مدرکی چند و اینجانب شدم حالا مهندس
ندانستم که ریزد از چپ و راست ! ز پایین و از آن بالا مهندس
غضنفر گاری اش را هول نمیداد! دِ یالا هول بده یالا مهندس
تقی هم چونه میزد کنج بازار ! نمی ارزه واسم والا مهندس!
به مرد قهوه چی میگفت اصغر !دو تا چایی قند پهلو مهندس
شنیدم کودکی میگفت در ده !به مردی با چپق خالو مهندس
ز جنب دکه ای بگذشت مردی !صدا آمد ” آب آلبالو مهندس “
خلاصه میخورد خون جماعت !همیشه بدتر از زالو مهندس !
شنیدم با تشر میگفت معمار !به آن وردست حمالش مهندس
همین مانده که از فردا بگویند !به گوساله و امثالش مهندس
یهو یاد سکینه کردم ای داد !فدای آن لب و خالش مهندس
شنیدم که عمل کرده دماغش خبر داری از احوالش مهندس؟!
شنیدم بعد تنظیمات بینی !بهش میگن همه خانوم مهندس
شنیدم بچه زاییده دوباره بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟
سرت رو درد آوردم من مهندس !سخن از هر دری اومد مهندس
یکی سیگار میخواد اون سمت دکه !برو که مشتری اومد مهندس !
پنجم اسفند ماه، روز بزرگداشت دانشمند بزرگ ایرانی “خواجه نصرالدین طوسی ” و “روز مهندس” ،
بر همه مهندسین عزیز مبارک
خوب یاد گرفته ایم ور انداز کردن همدیگر را
یک خط کش این دستمان
و یک ترازو آن دستمان
اندازه میگیریم و وزن مى کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتى قضا و قدرشان را
به رفیقمان یک تکه سنگینى مى اندازیم
بعد مى گوییم خیر و صلاحت را مى خواهم
غافل از این که چه بر سر او مى آوریم
در جمع هرکس را یک جور مورد بررسى قرار مى دهیم
آن یکى را به ازدواج نکرده اش
این یکى را به نوع رابطه اش
آن دیگرى را...
مى رویم توى صفحه یکى
نوشته اش را مى خوانیم مى شینیم و قضاوت مى کنیم
یکى هم نیست گوشمان را بگیرد که
هاى! چند بار توى آن موقعیت بوده اى
که حالا اینطور راحت نظر مى دهى
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفى که در هوا رها مى کنیم
چگونه یک نفر را به هم مى ریزیم
چند نفر را به جان هم مى اندازیم
چه سرخوردگى یا دلخورى به جاى مى گذاریم
چقدر زخم مى زنیم...
حواسمان نیست که ما مى گوییم و رها مى کنیم و رد مى شویم
اما یکى ممکن است گیر کند
بین کلمه هاى ما
بین قضاوت ما
بین برداشت ما
دلى که مى شکنیم ارزان نیست